خلاصه کتاب:
در شب زمستانی، پسر جوانی با ذهنی مشوش از خانهی والدینش بیرون میزند. در مسیر بازگشت، صدای درگیری او را به سمت کوچهای تاریک میکشاند. مهاجمان با دیدن او فرار میکنند و تنها یک نفر زخمی باقی میماند. پسر او را به خانهاش میبرد و در آنجا متوجه میشود که آن فرد، دختریست که در لباس پسرانه، از چیزی یا کسی گریخته...
خلاصه کتاب:
کیاشا رادمان، مردی که از عشق و خانواده بریده، با قتل برادرش دوباره به گذشته برمیگردد. در مسیر انتقام، با دختری روبهرو میشود که قرار بود قربانی باشد، اما کمکم تبدیل به نقطهی نجاتش میشود. آیا عشق میتواند خشم را درمان کند؟ یا زخمها عمیقتر از آنند که التیام یابند؟
خلاصه کتاب:
نگاهت مثل طوفانی مرا به سمتت کشاند، بیآنکه بدانم مقصد کجاست. در تاریکی، بیپناه شدم و هر تقلایی بینتیجه بود. آغوشت، به جای آرامش، مرا در خود پیچید و خفه کرد. و من، هنوز نمیدانم چگونه در این طوفان گرفتار شدم…
خلاصه کتاب:
یاسمین دختری است که در خانوادهای به ظاهر روشنفکر رشد کرده، اما تنهاییاش را نه در آغوش والدین، بلکه در دوستیهایش جستجو میکند. فاصلهی پرنشدنی میان او و پدر و مادر، باعث شده که در برابر سختیهای زندگی، خود به دنبال راهحلهایی باشد—راههایی که گاهی بیشتر او را در مسیر سقوط قرار میدهند.روابطش با نامزدش، بدون حمایت و راهنمایی خانواده، به بازی بیپروا و خطرناک کودکان شباهت پیدا کرده؛ بازیهایی که دیگر تفنگهای اسباببازی و قرصهای تقلبی نیستند، بلکه واقعیت سرد و تلخ زندگی را نمایان میسازند.
خلاصه کتاب:
دخترک در تاریکی به دنبال نوری میگردد که شاید راهی به رهایی باشد. اما سایهها در گوشش زمزمه میکنند: "هیچ گریزی نیست!" آیا او میتواند از این چرخهی جبر و سرگشتگی بگریزد؟
خلاصه کتاب:
بازنویسی دوم: زندگی شیدا، زنی بیخبر از معنای عشق؛ قصه مردی با ارادهای آهنین و نوری درونی که در برابر تاریکیهای روزگار ایستادگی میکند. داستان تضاد باورها و اعتقادات، آمیخته با عشقهای افلاطونی که میان گذشته و حال جاری است. رنج، چالش و رمز و رازهایی که هر فصل آن گوشهای از تصویر بزرگتر را آشکار میکند. در پایان، سرنوشتهایی که به سختی به یکدیگر پیوند میخورند و رازهایشان هزینهای سنگین به همراه دارد.
خلاصه کتاب:
یک زندگی در فرانسه، بدون هیچ دردسری. یک دعوت غیرمنتظره، یک سفر کوتاه، و ناگهان همهچیز تغییر میکند. آریانا نهتنها باید با پدری که سالها از او دور بوده کنار بیاید، بلکه باید راهی برای نجات خودش از چنگال مافیای خطرناک پیدا کند.
خلاصه کتاب:
در بازی پیچیدهی سرنوشت، آرمینا نقش دوقلویش را بازی میکند، اما آیا واقعاً میتوان در سایهی دیگری زندگی کرد؟ در جستجوی خویشتن، او پاسخی مییابد که نه تنها او، بلکه زندگی اطرافیانش را نیز دگرگون میکند—پایانی خوش، اما پر از تأمل.
خلاصه کتاب:
رامین، صاحب یه کافه معروف، یه روز با یگانه، عشق قدیمیش، روبهرو میشه که حالا دنبال محل برای برگزاری مراسم خیریهست. رامین شرطی میذاره که یگانه باید یه هفته توی کافه کار کنه…
خلاصه کتاب:
ستاره، در نقش خواهر از دسترفتهاش، تلاش میکند آرامش را به خانه بازگرداند. اما آیا خاطراتی که از مهتاب باقی ماندهاند، او را به سوی انتقام خواهند کشاند یا به سوی عشق؟
خلاصه کتاب:
گوهر، زن ۴۰ سالهای که پس از فوت همسرش احساس تنهایی میکند، در فضای مجازی با شاهرخ، پسری همسن دخترش، آشنا میشود. محبتندیده و دلسپرده، گوهر بدون شناخت کافی به او اعتماد میکند و وارد زندگیاش میکند. اما زمانی که شاهرخ به گیوا، دختر گوهر، علاقهمند میشود، همهچیز تغییر میکند و تصمیمات ناآگاهانه گوهر پیامدهای تلخی بهبار میآورد.
خلاصه کتاب:
در میان سایهها و احساسات جهان همیشه برای کسانی که متفاوتاند، سختتر است. اما او نمیخواهد تفاوتش مانعی برای عشق باشد؛ بلکه میخواهد از آن پلی برای رسیدن به احساس واقعی بسازد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اعجاز بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.