خلاصه کتاب:
حدیثه، بیخبر از آیندهای پرماجرا، وارد خانهای تازه میشود. شغل جدیدش، او را به دنیای پرزرقوبرق شهرت میکشاند، اما گذشتهای که هرگز تمام نشده، دوباره سر برمیآورد. داستانی دربارهی انتخاب، مواجهه، و درنگی که شاید همهچیز را تغییر دهد...
خلاصه کتاب:
در وجودم، گرگی زخمی نفس میکشد خسته از جنگهای بیامان روزگار در کنج خلوتی پناه گرفته و زخمهایش را با خاطرهها مرهم میگذارد اما روزی خواهد آمد که سکوتش، صدای همه را خاموش خواهد کرد.
خلاصه کتاب:
در سیزدهسالگی، دنیایم تغییر کرد. احساساتی عجیب، قدرتهایی ناآشنا، و ترسی که نمیدانستم از کجاست، درونم شکل گرفتند. من دختری بودم که ناخواسته، در مسیر ناشناختهای قدم گذاشت. و هنوز، در دل شبهای بیپایان، از خودم میپرسم: چه کسی این راه را برایم گشود؟
خلاصه کتاب:
صابر و سحر، دو عاشق خاموش، پس از سالها در یک دفتر حقوقی دوباره روبهروی هم قرار میگیرند. صابر مأموریت دارد طلاق سحر از سیاوش را پیگیری کند، اما هر جلسه، هر نگاه، هر سکوت، گذشته را زندهتر میکند. آیا عشق دوباره فرصت شکوفایی خواهد یافت؟
خلاصه کتاب:
دختری در جنگل چشم میگشاید؛ نه فقط برای دیدن، بلکه برای شناختن. او فرزند دو قدرت متضاد است، یکی از غرایز، دیگری از مرگ و سکوت. داستان او، سفریست از تاریکی به روشنایی، از بیهویتی به خودشناسی.
خلاصه کتاب:
او، دختری که روزی تنها گذاشته شد، حالا مادر شده. گذشته دوباره به سراغش آمده، اما این بار، او باید از فرزندش محافظت کند. مردی که روزی رفت، حالا بازگشته با وعدههایی تازه. اما او دیگر به وعدهها دل نمیبندد؛ او به عمل ایمان دارد.
خلاصه کتاب:
در ششسالگی، نفیسا توسط پدر و مادرش ترک میشود و تنها عمویش در کنارش میماند. سالها بعد، پدربزرگش تصمیم میگیرد او را با آرتا، پسرعمویش، ازدواج دهد تا نوهای داشته باشد و نام خانوادگی را زنده نگه دارد. اما نفیسا، که حالا دختری مستقل و بااراده است، در برابر این تصمیم ایستادگی میکند.
خلاصه کتاب:
شیدا، پرستاری پرتلاش، پس از ترک بیمارستان، مسئول مراقبت از پسری میشود که در کماست. روزی که او به هوش میآید، نگاهش به شیدا، آغازگر داستانی تازه میشود. رابطهای که از دل مراقبت و همدلی شکل گرفته، حالا به مسیری عاشقانه و پرچالش تبدیل شده.
خلاصه کتاب:
سام که درگیر احساسات پیچیدهای نسبت به شیرین شده، به جای اقدام مستقیم، به درون خودش سفر میکند. او با مطالعه، مراقبه و گفتوگو با استادانش، به درک عمیقتری از عشق و مسئولیت میرسد. در نهایت، با بلوغ فکری، تصمیمی میگیرد که نهتنها به نفع خودش، بلکه به نفع شیرین هم هست.
خلاصه کتاب:
همه چیز برای روسلا پیچیده است، درست زمانی که تعدادی شکارچی قصد ربودن همسرش و آرشام رو داشتن یاشار سر رسید و نجاتشون داد. یاشاری که مسبب مرگ پدر و مادر روسلاست و حالا به این دختر مدیونه، ادعا میکنه که توانایی پیشگویی کردن و برملا کردن راز های اون پیشگویی نداره. روسلا درست ثانیه ای که تو بغل همسرش نفس های آخرش رو میکشید، نجات پیدا کرد. حالا ارتش طوفان روبروی عمارتش قد علم کرده و کارلوس ژنرال طوفان قصد به زنجیر کشیدن جفت انتخابی طوفان رو داره تا مراسم احیا انجام بشه...
خلاصه کتاب:
در روستایی تحت سلطهی اربابی خشکرفتار، نازگل ۱۵ ساله با پدرش روی زمین کار میکند تا زندگیشان را بچرخانند. اما بدهی مالیاتی پدرش باعث میشود ارباب به آنها فشار بیاورد. در یکی از روزها، ارباب هنگام بازدید از زمین، متوجه حضور نازگل میشود و تصمیمی میگیرد که مسیر زندگیشان را دگرگون میکند.
خلاصه کتاب:
نفس، دختری مستقل و پرتلاش، در شرکت مهندسی مشغول کار است تا خانوادهاش را حمایت کند. رئیس شرکت با پیشنهادی غیرمنتظره، زندگی او را وارد مرحلهای تازه میکند. در این مسیر، نفس با احساساتی تازه، انتخابهایی دشوار و لحظاتی ناب روبهرو میشود. اما در نهایت، عشق، آرامش و موفقیت در انتظارش است.
خلاصه کتاب:
جنیفر مریک، دختری از خاندان اسکاتلندی، در صومعهای آرام زندگی میکرد تا اینکه در جریان درگیریهای قومی، توسط گروهی از جنگجویان انگلیسی به رهبری دوک کلایمر، معروف به «گرگ»، به اردوگاهشان برده شد. اگرچه تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی میان آنها زیاد بود، اما برخوردهایشان به تدریج به شناختی عمیقتر منجر شد.
خلاصه کتاب:
روسلا در قبیلهای سختگیر رشد کرد، اما روحی آزاد داشت. پس از پیوندی پنهانی با شبا، خوابهایی دید که در آن مردی نقابدار با کلامی اسرارآمیز ظاهر میشد. آن مرد نماد سرنوشت و آزمون بود. روسلا در مسیر کشف حقیقت، به قربانگاهی سنگی رسید؛ جایی که باید میان عشق، قدرت و آزادی انتخاب میکرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اعجاز بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.