خلاصه کتاب:
همه چیز برای روسلا پیچیده است، درست زمانی که تعدادی شکارچی قصد ربودن همسرش و آرشام رو داشتن یاشار سر رسید و نجاتشون داد. یاشاری که مسبب مرگ پدر و مادر روسلاست و حالا به این دختر مدیونه، ادعا میکنه که توانایی پیشگویی کردن و برملا کردن راز های اون پیشگویی نداره. روسلا درست ثانیه ای که تو بغل همسرش نفس های آخرش رو میکشید، نجات پیدا کرد. حالا ارتش طوفان روبروی عمارتش قد علم کرده و کارلوس ژنرال طوفان قصد به زنجیر کشیدن جفت انتخابی طوفان رو داره تا مراسم احیا انجام بشه...
خلاصه کتاب:
روسلا در قبیلهای سختگیر رشد کرد، اما روحی آزاد داشت. پس از پیوندی پنهانی با شبا، خوابهایی دید که در آن مردی نقابدار با کلامی اسرارآمیز ظاهر میشد. آن مرد نماد سرنوشت و آزمون بود. روسلا در مسیر کشف حقیقت، به قربانگاهی سنگی رسید؛ جایی که باید میان عشق، قدرت و آزادی انتخاب میکرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اعجاز بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.