خلاصه کتاب:
نسیم» قصهی ورود یک مربی جوان به خانهای است که در آن عشق، دلتنگی و رقابت در هم تنیدهاند. او برای مراقبت از دو کودک پنجساله به آن خانه پا میگذارد، اما خیلی زود درمییابد که یکی از دوقلوهای هجدهساله به او علاقهمند شده. همزمان، پدر خانواده نیز احساساتش را پنهان نمیکند. بازگشت مادر، سرنوشت همه را در معرض انتخابهای دشوار قرار میدهد.
خلاصه کتاب:
«نغمه یخ و آتش» یکی از برجستهترین آثار ادبیات خیالپرداز غرب است که با استقبال جهانی روبهرو شده و به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. این مجموعه، که از سال ۱۹۹۱ توسط جورج مارتین نوشته شده، در فضایی خیالی با ساختار اجتماعی پیچیده روایت میشود. داستان از دیدگاه شخصیتهایی چون ادارد استارک، جان اسنو، و دنریس تارگرین نقل میشود و بهگونهای طراحی شده که مخاطب را با مفاهیم قدرت، وفاداری و سرنوشت درگیر میسازد.
خلاصه کتاب:
دختر پادشاه، قربانی سیاست شد و به عنوان نماد صلح به کشور دشمن فرستاده شد؛ اما آنچه در انتظارش بود، نه فقط یک ازدواج، بلکه مراسمی پر از رمز و راز و بیم بود.
خلاصه کتاب:
آرین، پزشک جوان و خوشچهرهای که پس از سالها زندگی در خارج به کشور بازگشته، دلش میان دو دختر فامیل، گیسو و کمند، گرفتار میشود. این دو دختر که رابطهای صمیمی و خواهرانه دارند، هرکدام حاضرند برای خوشبختی دیگری از احساسات خود بگذرند.
خلاصه کتاب:
در شرکت خانوادگی، باده با جدیت و آرامش کار میکند. شایان، پسرعمویش، پس از سالها دوری، بازمیگردد و با دیدن باده، احساسی تازه در دلش شکل میگیرد؛ رابطهای پرکشش و پرماجرا میانشان آغاز میشود.
خلاصه کتاب:
بعد از رفتن پدر و مادرم، سکوت خانه سنگینتر از همیشه شد. تنهاییام، درها را به روی کسانی باز کرد که نیتشان پاک نبود. آنها برای رسیدن به میراث خانوادگیام، حتی حاضر شدند من را متهم به بیماری روانی کنند. اما من هنوز ایستادهام، و این قصه هنوز تمام نشده.
خلاصه کتاب:
حدیثه، بیخبر از آیندهای پرماجرا، وارد خانهای تازه میشود. شغل جدیدش، او را به دنیای پرزرقوبرق شهرت میکشاند، اما گذشتهای که هرگز تمام نشده، دوباره سر برمیآورد. داستانی دربارهی انتخاب، مواجهه، و درنگی که شاید همهچیز را تغییر دهد...
خلاصه کتاب:
در وجودم، گرگی زخمی نفس میکشد خسته از جنگهای بیامان روزگار در کنج خلوتی پناه گرفته و زخمهایش را با خاطرهها مرهم میگذارد اما روزی خواهد آمد که سکوتش، صدای همه را خاموش خواهد کرد.
خلاصه کتاب:
در سیزدهسالگی، دنیایم تغییر کرد. احساساتی عجیب، قدرتهایی ناآشنا، و ترسی که نمیدانستم از کجاست، درونم شکل گرفتند. من دختری بودم که ناخواسته، در مسیر ناشناختهای قدم گذاشت. و هنوز، در دل شبهای بیپایان، از خودم میپرسم: چه کسی این راه را برایم گشود؟
خلاصه کتاب:
صابر و سحر، دو عاشق خاموش، پس از سالها در یک دفتر حقوقی دوباره روبهروی هم قرار میگیرند. صابر مأموریت دارد طلاق سحر از سیاوش را پیگیری کند، اما هر جلسه، هر نگاه، هر سکوت، گذشته را زندهتر میکند. آیا عشق دوباره فرصت شکوفایی خواهد یافت؟
خلاصه کتاب:
دختری در جنگل چشم میگشاید؛ نه فقط برای دیدن، بلکه برای شناختن. او فرزند دو قدرت متضاد است، یکی از غرایز، دیگری از مرگ و سکوت. داستان او، سفریست از تاریکی به روشنایی، از بیهویتی به خودشناسی.
خلاصه کتاب:
او، دختری که روزی تنها گذاشته شد، حالا مادر شده. گذشته دوباره به سراغش آمده، اما این بار، او باید از فرزندش محافظت کند. مردی که روزی رفت، حالا بازگشته با وعدههایی تازه. اما او دیگر به وعدهها دل نمیبندد؛ او به عمل ایمان دارد.
خلاصه کتاب:
در ششسالگی، نفیسا توسط پدر و مادرش ترک میشود و تنها عمویش در کنارش میماند. سالها بعد، پدربزرگش تصمیم میگیرد او را با آرتا، پسرعمویش، ازدواج دهد تا نوهای داشته باشد و نام خانوادگی را زنده نگه دارد. اما نفیسا، که حالا دختری مستقل و بااراده است، در برابر این تصمیم ایستادگی میکند.
خلاصه کتاب:
شیدا، پرستاری پرتلاش، پس از ترک بیمارستان، مسئول مراقبت از پسری میشود که در کماست. روزی که او به هوش میآید، نگاهش به شیدا، آغازگر داستانی تازه میشود. رابطهای که از دل مراقبت و همدلی شکل گرفته، حالا به مسیری عاشقانه و پرچالش تبدیل شده.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " اعجاز بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.